هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از زیبایی معشوق، درد فراق و ناپایداری حالات عاشقانه سخن می‌گوید. او از گذر زمان، ناامیدی از وصال و حالات روحی خود در این مسیر می‌نالد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بیشتری دارد که معمولاً نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با آن ارتباط برقرار کنند. همچنین استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۳۲۹

مگو که ماه رخ او ز گلرخان بگذشت
که این ستاره ز خورشید آسمان بگذشت

فدای دست و کمانش شوم که صید از ذوق
خبر نداشت که تیرش ز استخوان بگذشت

برون کشید مرا مو کشان ز حلقه ذکر
بهای و هوی صبوحی که سر خوشان بگذشت

من از کجا و وصال از کجا چه حرف است این
بخود نبودم و حرفیم بر زبان بگذشت

نهان چگونه اند از تو حال دل اهلی
کنون که پرده بر افتاد و کار از آن بگذشت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.