۱۷۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۳۱

بی شمع رخت هیچ صفا در دل ما نیست
بالله که بی روی تو در کعبه صفا نیست

خواهم سخنی گفت مرنج ای گل رعنا
حیف است که با چون تو گلی بوی وفا نیست

ما اهل وفاییم و زجور تو ننالیم
جایی که وفا هست غم از جور و جفا نیست

هر نکته خوبی که خدا داد به خوبان
جز مهر و وفا هیچ نبینم که ترا نیست

تا روی تو دیدیم دمی نیست که مارا
رویی بسوی قبله و دستی بدعا نیست

هرچند که صد مرده کنی زنده چو عیسی
تا جان ندهد عاشق دلخسته دوا نیست

اهلی سگ کوی تو شد ای کعبه مقصود
صید حرم است او مکشش چونکه روا نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.