هوش مصنوعی: این شعر از درد عشق ناکام و رنج‌های عاشقانه سخن می‌گوید. شاعر از زخم‌های دل، بی‌وفایی معشوق، و ناتوانی در بیان غم‌هایش می‌نویسد. او به رغم عشق عمیقش، تنها جفا می‌بیند و آرزوی فداکاری دارد، اما معشوق باورش نمی‌کند. شعر با اشاره به بهشت‌وار بودن معشوق و ناتوانی شاعر در رسیدن به او پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق، ناامیدی و درد عشق است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، برخی مفاهیم مانند فداکاری و جفای عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۳۹

کدام زخم که بر من ز دلستانی نیست
کدام خاک کش از خون ما نشانی نیست

بخوشدلی نه که خاموشم از تو چون صورت
هزار غم ز تو دارم مرا زبانی نیست

مراست جانی و خواهم به پات افشاندن
چو باورت نشود به ز امتحانی نیست

چو قتل خویش کنم التماس روی متاب
همین سخن بتو داریم داستانی نیست

تو عمری، از تو کسی گر وفا گمان دارد
بعمر دوست که یاری مرا گمانی نیست

ز گلرخان سر کویت بهشت جاویدست
ولیک جای چو من پیر و ناتوانی نیست

جزای اهل محبت جفا بود اهلی
خموش باش که این نکته را بیانی نیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.