هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد و رنج عشق و غمهای جهان میگوید. او از ساقی میخواهد شراب بیاورد تا از این دردها رهایی یابد. با وجود دوری از همه، عشق همچنان گریبانش را گرفته است. آتش دلش پنهان است و بیزبان شده. همچنین اشاره میکند که رقیبان همواره در کمین هستند.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و غمانگیز است که درک آن برای سنین پایین ممکن است دشوار باشد. همچنین برخی از اشارات مانند شراب و طوفان ممکن است نیاز به توضیح داشته باشد.
شمارهٔ ۳۴۳
ساقی، جهان سرشک حریفان گرفته است
کو کشتی شراب که طوفان گرفته است
چندان بجان رسید دلم از غم جهان
کز محنت جهان دلم از جان گرفته است
با آنکه دامن از همه عالم کشیده ام
عشق توام هنوز گریبان گرفته است
اگه نیی ز آتش دل آه چون کنم
ما بی زبان و آتش پنهان گرفته است
تا زد بدامن تو ز مستی رقیب دست
اهلی همیشه دست بدندان گرفته است
کو کشتی شراب که طوفان گرفته است
چندان بجان رسید دلم از غم جهان
کز محنت جهان دلم از جان گرفته است
با آنکه دامن از همه عالم کشیده ام
عشق توام هنوز گریبان گرفته است
اگه نیی ز آتش دل آه چون کنم
ما بی زبان و آتش پنهان گرفته است
تا زد بدامن تو ز مستی رقیب دست
اهلی همیشه دست بدندان گرفته است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.