هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بهار و شکوفایی گلها سخن می‌گوید، اما احساس می‌کند که گل وجودش هنوز نشکفته است. او خود را با دیگران مقایسه می‌کند و بیان می‌کند که مانند دیگران نیست و تنها با شکوفایی گل وجودش می‌تواند به آرامش برسد. همچنین، از تاثیر موسیقی و نوای نی بر روح و روانش می‌گوید و از روزی سخن می‌گوید که معشوقش مانند گل از غنچه بیرون می‌آید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد.

شمارهٔ ۳۴۷

نوبهار آمد چو گل رخها ز می خواهد شکفت
من که امروزم گلی نشکفت کی خواهد شکفت

من نه آن مرغم که از بوی گلم دل وا شود
گر گل من بشکفد از بوی وی خواهد شکفت

گر هوای نوبهار اینست گلهای مراد
دمبدم خواهد دمید و پی به پی خواهد شکفت

مطربا گر بانگ نی زینگونه بیخود سازدم
بس گل رسواییم زین بانگ نی خواهد شکفت

همچو گل در غنچه است آن شوخ و اهلی را کشد
آه از آن روزی کز آب و رنگ می خواهد شکفت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.