۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۵۲

برقی که ز نعل فرس سیم تنی خاست
آهی است که از سینه خونین کفنی خاست

پروانه صفت آتش غیرت جگرم سوخت
هرگه که از آن شمع بمجلس سخنی خاست

بر محنت فرهاد بسی گریه که کردم
هرجا که صدای طبر کوهکنی خاست

بی باده من امروز بسی تازه دماغم
بویی مگر از جانب گل پیرهنی خاست

حال شب اهلی چه شناسی تو که هر صبح
چون گل ز برت غنچه لبی سیم تنی خاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.