۲۱۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۰

در عشق تو تا در غم خویشی ملامت است
از خود چه بگذری همه خیر و سلامت است

مست از شراب عشق بتان شو که جام می
یک مستی و هزار خمار ندامت است

در عاشقی بلاست چه مرگ و چه زندگی
مردن ملامت است و نمردن غرامت است

صاحبدلی که شاد کند خاطری کجاست
جز پیر می فروش که محض کرامت است

صد کشته زنده کردی و کس را خبر نشد
یک مرده زنده کرد مسیح و قیامت است

برما چگونه اهل سلامت گذر کنند
زینسان که کرد با همه خار ملامت است

اهلی بیا که گوشه نشین عدم شویم
کان منزل سلامت و جای اقامت است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.