۱۵۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۷۱

نه عاشق است که واله بر وی چون مه تست
که مرده متحرک چو سایه همره تست

طبیب من بتغافل نپرسی احوالم
وگرنه حال که فوت از ضمیر آگه تست

برون خرام و برحمت ز خاک ره برگیر
سر سپهر که بر آستان خرگه تست

بر آستان تو تنها سر بتان نبود
که تکیه گاه مه و مهر خشت درگه تست

بدیر و صومعه ایدل کسی ندارد خواب
ز بسکه شب همه شب ذکر الله الله تست

تو کی رسی بته کار جام می ای عقل
برو که درد سر ما ز فکر بی ته تست

امید وصل ببر اهلی از قد آن سرو
که مرد بخت بلندش نه دست کوته تست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.