هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از عشق و وفاداری خود به یار سخن میگوید و بیان میکند که میل و هوس او تنها به یار است و از جور و ستم یار نیز شکایتی ندارد. او خود را بندهٔ یاری میداند که شیرینی و جذابیت بینظیری دارد و از صحبت با دیگران بینیاز است. شاعر همچنین بر اهمیت وفاداری و عهد در راه عشق تأکید میکند و معتقد است که در این راه تنها کسانی موفق میشوند که مانند پیر خرابات، عهد و وفا را با همهٔ وجود حفظ کنند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۳۷۳
گر یار مرا میل من خسته بسی نیست
من دانم و او محرم این راز کسی نیست
گر بوالهوسان را هوس شربت وصل است
مارا بجز از چاشنی غم هوسی نیست
من بنده آن شوخ که از تندی و تلخی
بر شکرش آلایش چشم مگسی نیست
جور و ستم یار کشم تا نفسی هست
چون طاقت نادیدن یرام نفسی نیست
آن مرغ که از صحبت گلزار خروشد
گو شکر کن آخر که چومن در قفسی نیست
گر پیش و پسی در ره عمرست زمردن
در راه شهیدان وفا پیش و پسی نیست
آنرا که بود عهد و وفا با همه اهلی
جز پیر خرابات درین راه کسی نیست
من دانم و او محرم این راز کسی نیست
گر بوالهوسان را هوس شربت وصل است
مارا بجز از چاشنی غم هوسی نیست
من بنده آن شوخ که از تندی و تلخی
بر شکرش آلایش چشم مگسی نیست
جور و ستم یار کشم تا نفسی هست
چون طاقت نادیدن یرام نفسی نیست
آن مرغ که از صحبت گلزار خروشد
گو شکر کن آخر که چومن در قفسی نیست
گر پیش و پسی در ره عمرست زمردن
در راه شهیدان وفا پیش و پسی نیست
آنرا که بود عهد و وفا با همه اهلی
جز پیر خرابات درین راه کسی نیست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.