هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از دردها و رنجهای عشق سخن میگوید و از معشوق طلب کمک و دلسوزی میکند. او از فراق و زهر غم به عنوان بخشی جداییناپذیر از لذت عشق یاد میکند و از معشوق میخواهد که به دل شکستهاش توجه کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و رنج عشق ممکن است برای سنین پایینتر نامناسب باشد.
شمارهٔ ۳۸۷
درد می مرهم ریش دل بیمار غم است
ورنه از دولت ساقی می صافی چه کم است
وصل لذت ندهد تا نچشی زهر فراق
لذت عشق هم از چاشنی زهر غم است
درد جامی که رسد از تو غنیمت شمریم
در دو صافی ز کفت هرچه بود مغتنم است
ای مسیحا نفس آخر چه شود گر ز کرم
بازپرسی که دل خسته ما درچه دم است
چون کبوتر دل ما صید در و بام تو شد
پاس مرغ دل ما دار که صید حرم است
کوس بدنامی ما در همه آفاق زدند
آتش سینه ما در همه عالم علم است
کیست اهلی؟ که گدایی کند از لعل تو لیک
چشمه نوش لب لعل تو بحر کرم است
ورنه از دولت ساقی می صافی چه کم است
وصل لذت ندهد تا نچشی زهر فراق
لذت عشق هم از چاشنی زهر غم است
درد جامی که رسد از تو غنیمت شمریم
در دو صافی ز کفت هرچه بود مغتنم است
ای مسیحا نفس آخر چه شود گر ز کرم
بازپرسی که دل خسته ما درچه دم است
چون کبوتر دل ما صید در و بام تو شد
پاس مرغ دل ما دار که صید حرم است
کوس بدنامی ما در همه آفاق زدند
آتش سینه ما در همه عالم علم است
کیست اهلی؟ که گدایی کند از لعل تو لیک
چشمه نوش لب لعل تو بحر کرم است
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.