هوش مصنوعی:
این شعر از حافظ، غزلی عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد فراق و غم عشق سخن میگوید. او با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند 'غبار غم' و 'خون جگر' به بیان احساسات خود میپردازد. همچنین، اشارهای به بیاعتباری دنیا و گذرا بودن زندگی دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارههای به کار رفته نیاز به دانش ادبی نسبتاً بالایی دارند.
شمارهٔ ۳۹۲
رقیب از کوی آن دهقان پسر رفت
بیا ساقی، که مرک از ده بدر رفت
بده جام می صافی که از دل
غبار غم بصد خون جگر رفت
زرشک حال خورشید از شفق پرس
که در خون جگر روزش بسر رفت
شب هجرم ندارد صبح گویا
چراغ صبح بر باد سحر رفت
مگو ای عاشق از کشتن حذر کن
چو عاشق شد کسی کار از حذر رفت
چراغ دیده ام گردید بی نور
دمی کان نور چشمم از نظر رفت
به دستاویز سر میخواست اهلی
که در کویش رود سر پیشتر رفت
بیا ساقی، که مرک از ده بدر رفت
بده جام می صافی که از دل
غبار غم بصد خون جگر رفت
زرشک حال خورشید از شفق پرس
که در خون جگر روزش بسر رفت
شب هجرم ندارد صبح گویا
چراغ صبح بر باد سحر رفت
مگو ای عاشق از کشتن حذر کن
چو عاشق شد کسی کار از حذر رفت
چراغ دیده ام گردید بی نور
دمی کان نور چشمم از نظر رفت
به دستاویز سر میخواست اهلی
که در کویش رود سر پیشتر رفت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.