۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱۶

ساقیا می ده که صبر و عشق مهجور از همند
عشق خرمن سوز و عقل خوشه چین دور از همند

در میان دیده و دل از مه رویت صفاست
زان سرای دیده و دل هردو پر نور از همند

حرف عقل از ما مپرس از عاقلان هم حرف عشق
راز هشیاران و مستان تو مستور از همند

او ز خون ماست و ما ز چشمش در خمار
چشم یار و جان عاشق مست و مخمور ازهمند

دل خراب از پهلوی من من خراب از دست دل
نیک بخت آن همنشینانی که معمور ازهمند

حسن تو از عشق اهلی شهره عشق او ز تو
لیلی و مجنون بحسن و عشق مشهور ازهمند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.