۱۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳۲

نامه شوق ترا تا بکبوتر ندهند
مرغ را ره بسر کوی تو دلبر ندهند

گر بجنت سوی مستان نگری با همه چشم
زهر چشم تو بصد شربت کوثر ندهند

سرو قدان جهان نخل مرادند ولی
بجز ازسنگ ستم میوه دیگر ندهند

یارب این تازه نهالان ز کدامین چمنند
که خورند از دل ما آب و بما بر ندهند

قیمت وصل بتان گرچه بود جان اهلی
جان دهم گر بدهندم چکنم گر ندهند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.