هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از درد و رنجی که از سوی دیگران متحمل می‌شود، شکایت می‌کند. او از نیش‌های بی‌دلیل، زخم‌های زبان و جفای دیگران می‌گوید و تعجب می‌کند که چرا زیبارویان با وجود روشنایی حسنشان، آتش به خرمن درویشان می‌زنند. همچنین، او از بی‌خردی و مصلحت‌اندیشی مردم و بیگانگی آن‌ها با انسانیت انتقاد می‌کند و در نهایت، به صبر و تحمل توصیه می‌کند، چرا که زخم‌های عاشقانه درمان‌پذیر نیستند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند جفا و انتقادهای اجتماعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۳۳

خوبان که نیش بر جگر ریش می زنند
نوشی نمی دهند چرا نیش می زنند

خار از دلم بزخم زبان کی برون شود؟
بیهوده سوزنی به دل ریش می زنند

در حیرتم که ماه وشان از چراغ حسن
آتش چرا بخرمن درویش می زنند

ره بر بتان بعقل که بندد؟ که این سپاه
اول بعقل مصلحت اندیش می زنند

پیش سگان او که ملک در حساب نیست
بیگانه مردمی که دم از خویش می زنند

اهلی صبور باش که مرهم پذیر نیست
زخمی که گلرخان جفا کیش می زنند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.