۱۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳۹

تا جهان بوده است با نیکان بدان در کینه اند
میگساران را حسودان دشمن دیرینه اند

بگذر از اهل ورع کاین مردم افسرده دل
همچو کرم پیله زیر خرقه پشمینه اند

قدسیان گنجینه سر محبت گر شدند
عاشقان با داغ عشقش نقد آن گنجینه اند

در خراباتند مستوران به مستی متهم
مفتیان مستند و شیخ مسجد آدینه اند

کی غم و دردت برون از دل کنم کاین همدمان
همچو جان در دل درون و همچو دل در سینه اند

آنحریفان کز می وصل تو شب بودند مست
تا قیامت در خمار آن می دوشینه اند

غیبت رندان نگنجد در درون اهل دل
دم مزن اهلی که پاکان صفا آیینه اند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.