هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شوق بی‌پایان خود به معشوق می‌گوید که او را ناتوان کرده است. او از ناتوانی خود در رسیدن به معشوق و رنج‌هایی که متحمل شده، سخن می‌گوید. همچنین، از جذبه‌های معشوق و تأثیر عمیق آن بر خود یاد می‌کند. در نهایت، با وجود همه رنج‌ها، از این که در راه معشوق قرار گرفته، ابراز خوشحالی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

شمارهٔ ۴۵۷

تو آفتابی و شوق تو ناتوانم کرد
نمیرسد بتو دستم چه میتوانم کرد

چه همت است ز جانبخشی فلک بر من
که چون تو آفت (جانرا) بلای جانم کرد

ز نرگس تو چگویم که تا سخن کردم
بعشوه کرد نگاهی که از زبانم کرد

ز شوق کعبه مقصود اینقدر رفتم
که خار باد بهاری در استخوانم کرد

اگرچه ریخت فلک خونم از سخن اهلی
خوشم که بر در او خاک آستانم کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.