۱۶۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۵۹

قومی نشسته با تو و می نوش میکنند
قومی برون در سخنی گوش میکنند

من خود هلاک آنکه ز دورت نظر کنم
مردم خیال بوسه و آغوش میکنند

آه و فغان بر آرم از این سنگدل بتان
زین جورها که با من خاموش میکنند

من آن شهید غرقه بخونم که چون مگس
خیل فرشته بر سر من جوش میکنند

حاشا که در بتان نبود شیوه وفا
اهلی منال کز تو فراموش میکنند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.