۱۵۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۸

مشنو که بی تو ناله زارم هوس نماند
پر شد جهان ز ناله مجال نفس نماند

کس یک نظر ندید ترا کز تو چون گذشت
او را ز حسرت تو نظر باز پس نماند

تا بر سمند ناز بخوبی بر آمدی
دامن گرفتن تو مرا دسترس نماند

آتش زدم به سینه که مرغ دل مرا
زین بیشتر تحمل قید قفس نماند

اهلی هوس ببوس و کنار تو داشت لیک
جایی رسید که هیچش هوس نماند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.