۱۶۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۹

فلک بدور تو طفلی که در وجود آورد
کجا به مسجد و محراب سر فرود آورد

کسی که قبله گهش آن دو طاق ابرو شد
نهاد سر بزمین و ترا سجود آورد

دلم که کرد ز سودای عقل جمله زیان
زیان او همه از عشق رو بسود آورد

تو شاه حسنی و مهمان عاشق درویش
مرنج از آنکه می و نقل دیر و زود آورد

کباب کن دل و خونش تو می برغبت خور
که ناتوان تو در خانه آنچه بود آورد

فغان که مطرب مجلس ز نشتر مضراب
خراش در رگ و جان از خروش عود آورد

مرا چو صورت آیینه روی او اهلی
هزار بار عدم کرد و در وجود آورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.