۱۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۰

خاری که راه در دل از آن جور پیشه کرد
از بسکه ماند در دلم آن خار ریشه کرد

سنگین دلی است صورت شیرین که کوهکن
بوسی تراش ازو نتواند به تیشه کرد

مردم پری به شیشه، گر از ساحری کنند
چشم خوش تو مردم ساحر بشیشه کرد

هرکس که مست آهوی چشم تو گشته است
مشنو که پنجه با سگ او شیر بیشه کرد

ورد فرشته بود چو اهلی طریق من
تعلیم غمزه تو مرا سحر پیشه کرد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.