۲۲۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۲

دور فلک که جام مرادم نمیدهد
هرگز چو خلق هم دل شادم نمیدهد

من با بتان وفا کنم ایشان جفا کنند
یارب چه شد که عدل تو دادم نمیدهد

پیوند مهر میکنم از بخت خود مدام
با دلبری که هیچ گشادم نمیدهد

میرم بیاد آن لب و وه کاین دل خراب
یک لحظه نگذرد که بیادم نمیدهد

اهلی چو صید یار شوی تشنه لب بمیر
کاین قاتل تو آب به آدم نمیدهد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.