۱۸۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۵

وصل ما یکنفس از روی نکویی باشد
بلبل از صحبت گل مست ببویی باشد

زندگی چیست کناری و لبی بوسیدن
خاصه آنهم بکنار لب جویی باشد

دشمنم طالع خویش است که یارم سازد
هر کجا سنگدل عربده جویی باشد

با همه سازم و از خوی تو سوزم که چرا
بخلاف همه کس عادت و خویی باشد

گرچه اهلی بسخن بلبل سیرین نفس است
گرنه ذکر تو کند بیهده گویی باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.