هوش مصنوعی: این شعر غم‌انگیز از دست دادن عشق و جدایی را بیان می‌کند. شاعر از درد فراق و نبودن معشوق می‌نالد و احساسات عمیق خود را با تصاویر شاعرانه مانند خون دل، آه و دود، و گلشن توصیف می‌کند. او از رفتن معشوق و تأثیر آن بر روح و جسم خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. همچنین، درک برخی از استعاره‌ها و تصاویر شاعرانه ممکن است به بلوغ فکری و تجربه بیشتر نیاز داشته باشد.

شمارهٔ ۴۷۸

نیست جان رفتن که نور از چشم روشن میرود
این بود کان نور چشم از دیده من میرود

دست من گیرید یا دامان او کز رفتنش
پایم از جا صبرم از دل جانم از تن میرود

همچو برق از دیده رفت آن شوخ خرمن سوز من
وه که از آه درون دودم به خرمن میرود

دامن چون دامن صحراست دایم لاله زار
بسکه خون دل ز چشمم تا بدامن میرود

چشم ما گلشن شد از خون جگر و آن سروناز
میگذارد چشم ما و سوی گلشن میرود

خلق پندارند کاتش در سرای من فتاد
شب چو دود دل ز آهم سوی روزن میرود

سوی گلشن آن پری با مردم بیگانه رفت
اهلی دیوانه از جورش بگلخن میرود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.