۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۸۲

زان پری ما را دل دیوانه رسوا میکند
این چه رسوایی است این دیوانه با ما میکند

ایکه میگویی ز افغان چند غوغا میکنی
من خموشم عشق او در سینه غوغا میکند

یار پروای شهیدان محبت کی کند
صد هزاران کشته است آنجا که پروا میکند

تا بسوزد خرمن صبر مرا آن شهسوار
نعل اسبش آتشی از سنگ پیدا میکند

لعل آن شیرین دهان را خنده هم در چاشنی است
قطع جانم آن لب شیرین نه تنها میکند

اضطراب من چو مرغ بسمل او را خوش بود
من بخون می غلطم و آن مه تماشا میکند

همچو آهو میرمند از عاشقان خوبان شهر
اهلی از این غم چو مجنون رو بصحرا میکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.