هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که از درد فراق و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید. شاعر از اشک‌ها و خون دل‌هایی می‌گوید که در راه عشق ریخته می‌شود و از جور زمانه و فلک شکایت می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به ناتوانی در درمان دردهای عشق با افسون و چاره‌جویی‌های معمول دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمگین است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جور فلک و درد عشق نیاز به درک و تجربه بیشتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

شمارهٔ ۴۸۸

هرکه چون باد از سر کوی تو بیرون میرود
کس نمیداند که از آشفتگی چون میرود

پای رفتن نیست عاشق را کزین دربگذرد
میفشاند سیل اشک از چشم و در خون میرود

پیش لیلی گر رود از چشم مجنون خون چه شد
آه از آنساعت که او از چشم مجنون میرود

جان نکو بیرون کن از تن تا درآیم در دلت
چون تویی ای جان من از خویش بیرون میرود

خون من دامان گردون چون شفق خواهد گرفت
بسکه خون دل ز چشم از جور گردون میرود

چرخ اگر بدمهر شد کس را نکرد از مهر منع
بر من از جور فلک ظلم تو افزون میرود

گر بافسون چاره بیچارگان سازد حکیم
کور مادرزاد اهلی کی به افسون میرود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.