۱۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۵

هرکس که چشم مست تو نظاره میکند
مژگان بصد سنان جگرش پاره میکند

جاییکه صد هزار سر افتاده هر طرف
در آن میان که زخم مرا چاره میکند؟

رحمی بکن بمردم عالم که هر که هست
فریاد از آن دو نرگس خونخواره میکند

تا ننگرند روی تو چاووش غیرتت
خلق از وجود در عدم آواره میکند

من خود ننالم از تو بجور و جفا ولی
داد از ستم که بخت ستمکاره میکند

شیرین برفت از نظر و کوهکن هنوز
چون صورت ایستاده و نظاره میکند

اهلی که پاره پاره دل از خویش میبرید
این بار ترک خویش به یکباره میکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.