هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و وفاداری سخن می‌گوید و به دوران گذشته اشاره می‌کند که بت‌پرست بوده اما هرگز مانند حالا عاشق نبوده است. او از زیبایی معشوق خود می‌گوید و بیان می‌کند که عشق به او باعث شده از بت‌پرستی دست بکشد، گرچه گاهی احساس می‌کند عقل و دینش را از دست داده است. شاعر همچنین از نیاز و عشق خود به معشوق سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که هیچ‌کس مانند او نبوده است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۴۹۹

روز ازل که جز رقم کفر و دین نبود
مارا بغیر حرف وفا بر جبین نبود

تا بوده ام بتان بوده ام ولی
هرگز چنین نبودم و کس هم چنین نبود

خوارم کنون بنزد تو خوش آنزمان که من
اظهار عشق با توام ای نازنین نبود

ترک بتان کفایت عقل است و دین ولی
انگارم آنکه هرگزم این عقل و دین نبود

گرشد گدای حسن تو اهلی متاب روی
زانرو که هیچ خرمن بی خوشه چین نبود
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.