۱۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰۰

چو دل بوصل نهم جور یار نگذارد
چو یار رحم کند روزگار نگذارد

کنار من فلک از گریه خون کند جیحون
که آرزوی دلم در کنار نگذارد

تو غنچه لب چو شکفتی ز دست من رفتی
چو گل شکفت کس اورا بخار نگذارد

سموم هجر تو خواهم که تشنه لب میرم
مگر برحمت خود کردگار نگذارد

به بیقراری اهلی رقیب کرد قرار
ولی فلک همه بر یک قرار نگذارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.