هوش مصنوعی:
این شعر از درد عشق و هجران میگوید، جایی که عاشق از جور یار و روزگار شکایت دارد و آرزوی وصال را در دل میپروراند. طبیعت و فلک نیز همدرد او هستند، اما رقیب و تقدیر مانع رسیدن به مراد میشوند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانهی عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، درک برخی از استعارهها و مفاهیم فلسفی مانند جبر و تقدیر نیاز به بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۵۰۰
چو دل بوصل نهم جور یار نگذارد
چو یار رحم کند روزگار نگذارد
کنار من فلک از گریه خون کند جیحون
که آرزوی دلم در کنار نگذارد
تو غنچه لب چو شکفتی ز دست من رفتی
چو گل شکفت کس اورا بخار نگذارد
سموم هجر تو خواهم که تشنه لب میرم
مگر برحمت خود کردگار نگذارد
به بیقراری اهلی رقیب کرد قرار
ولی فلک همه بر یک قرار نگذارد
چو یار رحم کند روزگار نگذارد
کنار من فلک از گریه خون کند جیحون
که آرزوی دلم در کنار نگذارد
تو غنچه لب چو شکفتی ز دست من رفتی
چو گل شکفت کس اورا بخار نگذارد
سموم هجر تو خواهم که تشنه لب میرم
مگر برحمت خود کردگار نگذارد
به بیقراری اهلی رقیب کرد قرار
ولی فلک همه بر یک قرار نگذارد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.