هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از حسرت و اشتیاق به معشوق می‌گوید. شاعر خود را مانند شمعی می‌داند که در راه عشق می‌سوزد و می‌میرد. او از نگاه معشوق می‌گوید که می‌تواند او را از قید جان رها کند، و از رسوایی و بی‌دینی در راه عشق هراسی ندارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین اشاره به مفاهیمی مانند مرگ و رسوایی نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۱۵

گرم چو شمع برد یار سر چه خواهد شد
بغیر از آن که بمیرم دگر چه خواهد شد

بیک نگاه تو از قید جان توان رستن
اگر نگاه کنی اینقدرچه خواهد شد

مبند در بمن ای گلشن جمال که من
گدای یک نظرم یک نظر چه خواهد شد

من از تو روی نتابم ز بیم رسوایی
چنانکه من شده ام زین بتان بتر چه خواهد شد

مدار دست ز زنار زلف او اهلی
اگرچه دین ببرد گو ببر چه خواهد شد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.