۱۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۱۷

محرومی ما جز گنه بخت نباشد
ورنی دل کس نیز چنین سخت نباشد

گر در سر و سامان زدم آتش مکنم عیب
آنرا که جگر سوخت غم رخت نباشد

هرگز نپذیرد رقم نقش محبت
هر سینه که چون آینه یک لخت نباشد

از شوق تو در سر هوس خاک نشینی است
آنرا که سر تاج و دل تخت نباشد

از تیرگی بخت شدی اهلی از او گم
یارب که کسی چون تو سیه بخت نباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.