هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او ابتدا تصور می‌کرد عشق تنها غم‌های کوچکی به همراه دارد، اما اکنون متوجه شده است که بار سنگینی از درد و رنج را تحمل می‌کند. با وجود آگاهی از زهر پنهان در عشق، همچنان مجذوب آن است و حاضر است حتی با وجود خطر نابودی، از این می بنوشد. شاعر از چشم‌های خونریز معشوق و آتش محرومیت خود می‌گوید و بیان می‌کند که این رنج‌ها را تنها با محرمی در میان خواهد گذاشت. در نهایت، او از زخم‌های عشق سخن می‌گوید و امیدوار است که مرهمی برای آن‌ها بیابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و رنج‌های ناشی از آن است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۵۱۸

گفتم ار عاشق شوم گاهی غمی خواهم کشید
من چه دانستم که بار عالمی خواهم کشید

زهر پنهان در می عشق است اما دلکش است
کشته هم گر میشوم زین می دمی خواهم کشید

چشم خونریز تو گر مردم کشی زین سان کند
در سر کوی تو هر دم ماتمی خواهم کشید

آتش محرومیم تیزست و نتوان باتو گفت
این سخن باری بگوش محرمی خواهم کشید

چاک شد زان لب دلم اهلی کمال شوق بین
کاین چنین زخمی بیاد مرهمی خواهم کشید
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.