۱۴۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۲

بر من از دورش بنوبت ساغر می میرسد
نوبت ما یارب از دور فلک کی میرسد

مرهمی تا کی رسد بر ریش دل از لعل او
حالیا زان غمزه ام زخم پیاپی میرسد

عاشق لب تشنه را از ساقی دور فلک
دیده پرخون میشود تا جرعه یی می میرسد

در تحمل جان سخت من چو سنگ خاره است
زینهمه سختی که بر جان من از وی میرسد

باد اگر بر استخوانم میوزد از سوز دل
آتش سوزنده را ماند که بر نی میرسد

صبر کن از زخم دل اهلی که آن ابرو کمان
مرهمی گرمی نهد صد ناوک از پی میرسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.