۱۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۶

چون ننالم که ز عشقم همه بیداد رسد
بجز از ناله زارم که به فریاد رسد

صورت چین که به آرایش نقاش کسی است
کی بزیبایی آن حسن خدا داد رسد

مرهمی نه بدل از خنده شیرین ورنه
از ترشرویی شیرین چه بفرهاد رسد

شاخ طوبی نتواند به تو ایشیخ رسید
چکند شاخ گیاهی که بشمشاد رسد

با غم روی تو آسوده و مجموع دلم
آه گر زلف پریشان تو با باد رسد

آه من خاطر مجموع پریشان سازد
دور باد آنکه بدان سرودل آزاد رسد

زهر چشمی بنما اهلی دلسوخته را
تا بیک چشم زدن در عدم آباد رسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.