هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد فراق و عشق ناکام سخن می‌گوید. او از رنج دوری از معشوق، تهمت‌های ناروا، و حسادت رقیبان می‌نالد. همچنین، به ناامیدی و اشک‌های خونین اشاره می‌کند و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی، حسادت، و رنج عشق نیاز به بلوغ ذهنی دارد.

شمارهٔ ۵۳۱

نصیب کوهکن از وصل دوست چون باشد
که سنگ تفرقه اش کوه بیستون باشد

ننالم از تو گرم جای لطف قهر کنی
که بر من این ستم از بخت واژگون باشد

کجا ز شوق وصالت سخن کنم با کس
گرم نه سرزنش از تهمت جنون باشد

مراد من بده و با رقیب هم منشین
که درد رشک ز نومیدی ام فزون باشد

تو آب خضری و لب تشنه چون زید بی تو
وگر زید مگر از گریه غرق خون باشد

کسیکه روی تو دید و نشست با تو دمی
تو خود بگو که دگر بی رخ تو چون باشد

پر است ساغر چشمم ز خون دل اهلی
اگرچه کاسه درویش سرنگون باشد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.