هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از معشوق خود با توصیفهای زیبا و پرابهام یاد میکند. او از نگاه معشوق، زیباییهایش، و تأثیر عمیق عشق بر زندگی خود سخن میگوید. همچنین، اشارهای به مسیر روحانی و تغییر جهت از کعبه به بتکده دارد که نشاندهنده تحول درونی شاعر است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عرفانی و عاشقانه پیچیده است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'قیامت در نگاه معشوق' یا 'تغییر مسیر از کعبه به بتکده' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۵۴۲
زد جامه چاک و سینه صافی چو مه نمود
گویی شکافت ابر و مه چارده نمود
چشمش بیک نگاه مرا کشت و زنده کرد
آن مه قیامتی بمن از یک نگه نمود
ساقی بیا که روی وی از ساغر صبوح
چون آفتاب از شفق صبحگه نمود
اول براه کعبه قدم میزدم ز شوق
آخر مرا به بتکده آنشوخ ره نمود
بر روی او چو زلف پریشان حجاب شد
عالم بچشم اهلی بیدل سیه نمود
گویی شکافت ابر و مه چارده نمود
چشمش بیک نگاه مرا کشت و زنده کرد
آن مه قیامتی بمن از یک نگه نمود
ساقی بیا که روی وی از ساغر صبوح
چون آفتاب از شفق صبحگه نمود
اول براه کعبه قدم میزدم ز شوق
آخر مرا به بتکده آنشوخ ره نمود
بر روی او چو زلف پریشان حجاب شد
عالم بچشم اهلی بیدل سیه نمود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.