هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از غم و اندوهی که بر اثر عشق و دوری از معشوق به او روی آورده سخن می‌گوید. او از تأثیرات منفی شراب و غم بر زندگی خود می‌نویسد و به مقایسه‌ای بین طوفان‌های دریا و سیلاب‌های ابر با اشک‌های خود می‌پردازد. در نهایت، شاعر از بی‌اعتنایی معشوق به احساساتش گلایه می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و غم‌انگیز است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، اشاره‌ای به مصرف شراب دارد که نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح آن دارد.

شمارهٔ ۵۴۵

گویند شب جمعه مخور می که غم آرد
این هیچ تعلق بشب جمعه ندارد

آبی اگر از می برخ کار نیارم
از خاک تنم لشکر غم گرد برآرد

کار دل ماراست شد از زلف کج دوست
آن کار مبادا که خدا راست نیارد

بحر اینهمه طوفان نکند همچو تو ای چشم
ابر اینهمه مانند تو سیلاب ندارد

کار همه اهلی چو زر از دولت او شد
من آن مس قلبم که به هیچم نشمارد
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.