۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۰

بهر جان قصد تو گر بر دل مجروح بود
جان به شکرانه دهد هر که سبکروح بود

مردم ای مرهم دل عاقبت انصاف بده
دل من تا بکی از داغ تو مجروح بود

در چنین بحر بلا مردمک دیده بس است
که بطوفان غم آسوده تر از نوح بود

در مسجد همه وقتی نگشایند به خلق
در میخانه عشق است که مفتوح بود

جان من با تو توان نسبت شخصی کردن
که سرا پای وجودش همه از روح بود

حال اهلی که چه شمع از غم دل میسوزد
گر نیاید بزبان پیش تو مشروح بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.