۱۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۵۳

هر که آگه ز دل سوخته من باشد
بخدا رحم کند گر همه دشمن باشد

آفتابا، نفسی خانه من روشن کن
چند گوشم به در و چشم به روزن باشد

برق رخسار بتان گر همه عالم سوزد
چه غم آنرا که چو من سوخته خرمن باشد

گر بود ساقی گلچهره چه حاجت بچمن
گل بدست ر که عالم همه گلشن باشد

عالم از سرو قدان گر همه گلشن گردد
مرغ عاشق نظرش بر گل و سوسن باشد

تا چو گردم نکند از در او دور رقیب
مهل ای گریه که گردیش بدامن باشد

بزم ما تیره کند اهلی شوریده به آه
جای دیوانه همان به که بگلخن باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.