۱۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۶۸

شادمان از وصل جانان بخت ما هرگز نبود
عاشقان را بخت و خوبان را وفا هرگز نبود

با هزاران دوستی بیگانه از ما شد سگت
بی وفا، گویی که با ما آشنا هرگز نبود

دور باشد از محبت گر بنالیم از بلا
هر که زد لاف محبت بی بلا هرگز نبود

دوستان کشتن بود رسم تو ورنه پیش ازین
در میان دوستان رسم جفا هرگز نبود

گر سر و سامان رود در راه عشقت گو برو
من همان گیرم سر و سامان مرا هرگر نبود

مرهم وصل تو ما را اتفاقی دست داد
ورنه کس را از تو امید دوا هرگز نبود

گرچه اهلی مبتلای عشق شد بسیار کس
کس بدین رسوایی ما مبتلا هرگز نبود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.