هوش مصنوعی:
این شعر از درد عشق نافرجام و بیوفایی معشوق سخن میگوید. شاعر از نبود شانس در عشق، بیوفایی یار، و رنجهای عشق شکایت دارد و اشاره میکند که عشق واقعی همواره با بلا و سختی همراه است. همچنین، او از خیانت و جفای دوستان مینالد و بیان میکند که تنها تسکین او وصلت معشوق است، هرچند این اتفاقی نادر بوده است.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات حاوی مفاهیم تلخ و ناامیدی هستند که مناسب مخاطبان با درک بالاتر از عواطف انسانی است.
شمارهٔ ۵۶۸
شادمان از وصل جانان بخت ما هرگز نبود
عاشقان را بخت و خوبان را وفا هرگز نبود
با هزاران دوستی بیگانه از ما شد سگت
بی وفا، گویی که با ما آشنا هرگز نبود
دور باشد از محبت گر بنالیم از بلا
هر که زد لاف محبت بی بلا هرگز نبود
دوستان کشتن بود رسم تو ورنه پیش ازین
در میان دوستان رسم جفا هرگز نبود
گر سر و سامان رود در راه عشقت گو برو
من همان گیرم سر و سامان مرا هرگر نبود
مرهم وصل تو ما را اتفاقی دست داد
ورنه کس را از تو امید دوا هرگز نبود
گرچه اهلی مبتلای عشق شد بسیار کس
کس بدین رسوایی ما مبتلا هرگز نبود
عاشقان را بخت و خوبان را وفا هرگز نبود
با هزاران دوستی بیگانه از ما شد سگت
بی وفا، گویی که با ما آشنا هرگز نبود
دور باشد از محبت گر بنالیم از بلا
هر که زد لاف محبت بی بلا هرگز نبود
دوستان کشتن بود رسم تو ورنه پیش ازین
در میان دوستان رسم جفا هرگز نبود
گر سر و سامان رود در راه عشقت گو برو
من همان گیرم سر و سامان مرا هرگر نبود
مرهم وصل تو ما را اتفاقی دست داد
ورنه کس را از تو امید دوا هرگز نبود
گرچه اهلی مبتلای عشق شد بسیار کس
کس بدین رسوایی ما مبتلا هرگز نبود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.