۱۷۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۷۰

گر جوش گریه یی دل خامت بر آورد
بحر کرم بجوشد و کامت بر آورد

چون مرغ خانه در ته دیوار تا بکی؟
جهدی بکن که عشق بنامت بر آورد

معراج وصل اگر طلبی مست عشق باش
کاین جذبه بر فلک بدو گامت بر آورد

ساقی بدان امید شدم خاک ره که بخت
کام دلم ز جرعه جامت بر آورد

ترسم که گرد از من و از روزگار من
سرو بلند فتنه خرامت برآورد

از زلف تست ماهی دل غراق بحر خون
باشد که سر بحلقه دامت بر آورد

اهلی بعشق کشته شدن بی گناهی است
همت بر آن گمار که نامت بر آورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.