هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، بیانگر احساسات شاعر نسبت به معشوق است که او را بی‌نظیر و مقصود نهایی در باغ جهان می‌داند. شاعر از بخت بد و ناکامی‌های خود در عشق شکایت می‌کند و اشاره می‌کند که حضور معشوق هم راحت‌بخش و هم آفت دین بوده است. همچنین، او از جمال و زیبایی معشوق سخن می‌گوید و از رقیبان ناخواسته اظهار ناراحتی می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'آفت دین' و مفاهیم عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۷۸

کس چون تو نبودست و نخواهد پس ازین بود
در باغ جهان میوه مقصود همین بود

در کعبه و بتخانه در من نگشادند
مارا همه جا بخت بدخویش قرین بود

دل گوشه تنگی است ولی وقف غم تست
تا بود غمت در دل ما گوشه نشین بود

لب بسته ام از شکر و شکایت که رخ تو
هم راحت جان آمد وهم آفت دین بود

از خاک بتان در سر کوی تو چه دیدیم
در هر قدمی بتکده یی زیر زمین بود

تا باد صبا نافه گشا گشت عیان شد
کز زلف تو خون در جگر نافه چنین بود

کر آهوی چشمت نظر از لطف به اهلی
با آنکه سگی همچو رقیبش بکمین بود
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.