هوش مصنوعی: این شعر از حزین لاهیجی بیانگر ناامیدی و درد عشق نافرجام است. شاعر از فراق و بی‌وفایی معشوق شکایت دارد و اشاره می‌کند که حتی در میان اهل نظر و عارفان نیز کینه و رنج وجود دارد. او از رنج عشق و ملامت مردم می‌گوید و اشاره می‌کند که راز عشق او پنهان مانده است. در نهایت، شاعر از محرومیت از وصال معشوق و حسادت دیگران سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به رنج و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

شمارهٔ ۵۸۳

امید وصالت فرح جان حزین بود
نومید شد آخر زتو امید نه این بود

با اهل نظر چرخ فلک بر سر کین است
امروز چنین نیست که تا بود چنین بود

در عشق تو رسوای جهان شد بملامت
گر رند خرابات و گر گوشه نشین بود

تیغ تو مرا بست لب از شکر و شکایت
وز درد سر ما همه مقصود همین بود

در زیر زمین کار شهیدان محبت
زاریست همان گونه که در روی زمین بود

المنه لله که کس از راز من و تو
آگاه نشد گر همه جبریل امین بود

محروم شد از صید وصالت دل اهلی
مسکین چکند چشم حسودش بکمین بود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.