۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹۱

تا من از مادر نزادم غم کا زاییده شد
تانمیرم آتش دوزخ نخواهد زنده شد

کی ببوی وصلت از باد هوا خواهد شکفت
غنچه دل کز نهال زندگی بر کنده شد

عیب من کرد آنکه حسنت پرده جانش درید
پیش یوسف مدعی از دست خود شرمنده شد

تا نیفتد پرتو خورشید همت بر یکی
سایه اش بر کس نخواهد چون هما فرخنده شد

شد بدرویشی قبول بندگی اهلی ز دوست
نیکبخت اینجا کسی باشد که بی زر بنده شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.