۱۳۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹۲

چراغ چشم دل آن دلربا بر افروزد
که تا نگاه کنی از حیا بر افروزد

خوش است آتش مجنون و شان خرمن سوز
نه آتشی که ز باد هوا بر افروزد

چو آفتاب وصالت نمی شود طالع
چراغ طالع ما از کجا بر افروزد

رخش ز دیدنم آن آفتاب دل افروخت
چو آشنا نگرد آشنا بر افروزد

فلک چراغ دلم گر نمی کند روشن
به رغم آتش محنت چرا بر افروزد

ز شمع بخت تو اهلی فروغ دل دورست
مگر زعیب چراغی خدا بر افروزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.