۱۴۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹۵

شانه میخواهم که دم زان کاکل پر خم زند
پر زبان تیزست ترسم عالمی برهم زند

چیست دانی نسبت آب خضر با لعل تو
مرده یی کز روح بخشی با مسیحا دم زند

هرکه چون پروانه پیش شمع رویش جان نباخت
بهتر آن باشد که لاف عشقبازی کم زند

آتش عشقت نگیرد در رقیب سک صفت
زانکه این برق بلا در خرمن آدم زند

من بغم شادم چو اهلی گو دلم خرم مباش
نیست عاشق هر که او لاف از دل خرم زند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.