هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که از مضامین عمیق و نمادین مانند عشق، فداکاری، رنج و طلب استفاده می‌کند. در آن از داستان حضرت یوسف (ع) و پدرش یعقوب (ع) به عنوان نمادهایی از عشق و جدایی یاد شده است. همچنین، مفاهیمی مانند غیرت، طلب حقیقت و رنج‌های عشق در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات نمادین دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و فداکاری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

شمارهٔ ۵۹۸

تا یوسفش چاکی چو گل در جیب پیراهن نشد
از نکهت پیراهنش چشم پدر روشن نشد

اول زرشک دوستی فرزند آدم کشته شد
تا تیغ غیرت سر نزد کس قابل کشتن نشد

سرو از سجود قامتت سجاده بر آب افکند
کاین طاعتش حاصل کسی بی پاکی دامن نشد

ننهاد گنج دوستی جز در دل ما عشق تو
آری فلک هم بی غرض با اهل دل دشمن نشد

پیدا نشد مغز طرب در استخوان هر گر مرا
تا مرهم پیکان او در استخوان من نشد

نگذاردم غیرت که دم چون غنچه از داغت زنم
زان آتش پنهان من بر هیچکس روشن نشد

از آه اهلی کس نشد واقف ز چاک سینه اش
تا از درونش دود دل بیرون بصد روزن نشد
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.