۱۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹۹

هر که فکر از برق آه عاشق مسکین کند
تکیه کی بر بیستون چون صورت شیرین کند

گر ز ناکامی بپای شمع خود پروانه سوخت
کام او این بس که شمعش گریه بر بالین کند

کی دعا فریادرس گردد چو دشمن گشت دوست
گر دعا گوید مسیح و جبرییل آمین کند

باز میخواهد که گردد مهربان با ما ولی
چرخ بد مهر از حسد مشکل که ترک کین کند

راست میگوید که حدم نیست وصل اما چه شد
گر به پیغام دروغی خاطرم تسکین کند

دعوی معجز کند همچون مسیحا شیخ شهر
گر حدیثی از لب او مرده را تلقین کند

وصف رخسار بتان نازکتر از اهلی که کرد؟
بلبلی باید که وصف لاله و نسرین کند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.