۱۵۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۰۲

چو نافه تا جگرم غرق خون نخواهد شد
خیال خال تو از دل برون نخواهد شد

جفا بر اهل محبت ز گردش فلک است
فلک بطالع ما واژگون نخواهد شد

بروزگار شدم بت پرست و توبه ز عشق
بروزگار شود هم کنون نخواهد شد

مباد کز سر کویت روم و گر بروم
بغیر بخت بدم رهنمون نخواهد شد

چو لاله ظاهر حالم بجرعه یی خوش کن
اگر چه مرهم زخم درون نخواهد شد

اگر چه باد فنا بیستون ز جای برد
غبار کوهکن از بیستون نخواهد شد

به زخم هجر نهادیم همچو اهلی دل
طمع ز وصل بریدیم چون نخواهد شد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۰۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.