۱۴۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۵۲

کس از فراغ تو عیش و فراغ را چکند
می طرب چه خورد گشت باغ را چکند

کجا فراغ بود بی رخ تو عاشق را
وگر فراغ بود هم فراغ را چکند

به نوبهار نشاط است باغ و صحرا خوش
خزان رسیده غم باغ و راغ را چکند

دماغ کشته غم را بخور عود چه سود
شنید غمزده عطر دماغ را چکند

غبار غم بزبان گر نیاورد عاشق
چو شمع در غم او سوز و داغ را چکند

ز مهر روی تو اهلی چو شمع شب همه شب
بسوز و گریه خوش است او فراغ را چکند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.