۱۴۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۵۳

نیشکر قامت من آنکه دل من دارد
سبز تلخی است که شیرینی ازو می بارد

تا چه برمیدهد آخر غم آن سرو که دل
روزگاری است که این تخم بلا میکارد

شکرین لعل لبش را سپه خط چو گرفت
چون مگس عاشق مسکین پس سر میخارد

آخر ای همنفسان کیست که از راه کرم
خاری از پای من سوخته بیرون آرد

بار دل چند کشی اهلی ازین سنگدلان؟
باری از جان تو این بار خدا بردارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۵۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۵۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.